خطخاتای و نثار در مقاله اصلی خود خاطرنشان کردند که برای ارزیابی اینکه آیا یک پیشنهاد سرمایه گذاری خاص با موازین شرعی مطابقت دارد یا خیر، باید از دو زاویه بررسی شود. ماهیت معامله و ماهیت طرف قرارداد (مقابل).[1] به عنوان مثال، باید در نظر گرفت
الف) اینکه آیا غرار، ربا یا میسر در ساختار معامله دخیل است و
ب) ماهیت طرف مقابل (تجارت).
آنها خاطرنشان می کنند که در حالی که بررسی یک معامله برای ربا، غرر و غیره به طور طبیعی انجام می شود، همان میزان توجه سیستماتیک برای بررسی اینکه آیا برخورد با یک طرف مقابل خاص درست است یا خیر اختصاص ندارد. مثلا:
الف) کار برای یک بانک معمولی یا یک کازینو؛
ب) اجاره محل به یک بانک، کازینو یا شرکت بیمه معمولی برای تجارت آن؛
ج) چاپ تراکت های تبلیغاتی برای یک سازمان انجیلی.
د) اجاره محل یا تجهیزات برای برگزاری پوجا که شامل بت پرستی آشکار است.
ه) ارائه حمل و نقل تجاری یا چاپ کارتن یا برچسب برای بطری های مشروب و غیره.
«در تمام فعالیتهای (معاملات) فوق با (سازمان یا مؤسسهای که انجام میدهد) یک فعالیت حرام وجود دارد. معامله تجاری به خودی خود غیرقانونی نیست. اما شامل همراهی یا ارائه کالا یا خدمات با قیمت به فرد یا مؤسسه ای است که در یک فعالیت حرام فعالیت می کند. چنین ارتباطی در برخی از موارد ذکر شده در بالا ممکن است یک اتفاق عادی نباشد، اما ممکن است شامل بخش متفاوتی از فعالیتهای تجاری معمولی باشد که از یک بخش جزئی یا ناچیز تا تنها فعالیت را شامل میشود. در چنین شرایطی، آیا معامله با چنین طرفی شرعاً جایز است، حتی اگر ساختار خود معامله صحیح باشد؟»[2]
به گفته Khatkhatay و Nisar ، تا آنجا که مسئله سرمایه گذاری در سهام در نظر گرفته می شود ، ساختار معامله خود غیرقابل توصیف به نظر می رسد ، زیرا سهام هیچ گونه مزایای اطمینان را برای دارنده نمی دهد. برخلاف این ، سهامدار می تواند در صورت تحمل ضررهای گسترده ، کل سرمایه خود را از دست بدهد (اما آنها همچنین خاطرنشان می کنند که ، تقلید از ضرر به مبلغ سرمایه گذاری شده برای سهم پرداخت شده ، گاهی به عنوان نقض الزام شریعت در نظر گرفته می شود کهسرمایه گذار سهم خود را از کل ضررها تحمل می کند.) و همچنین سرمایه گذاری سهام لزوماً شامل سطح عدم اطمینان است که با قمار و بازی های شانس همراه است. حقوق و تعهدات طرفین نیز به وضوح تعریف شده است و نمی توان آن را به عنوان استثمار یا بی عدالتی عنوان کرد.
با این وجود می تواند تا آنجا که به ماهیت تجارت شرکت مربوط می شود ، مشکلی ایجاد شود. به عنوان دارنده سهام سهام عدالت ، سرمایه گذار صاحب تجارت است - حتی اگر یک مالک بسیار کوچک باشد! به عنوان یک مالک ، دارنده حقوق صاحبان سهام مسئولیت هرگونه نقض شریعت توسط شرکت را بر عهده دارد. با این حال ، واقع بینانه نیست که انتظار داشته باشیم یک سهامدار کوچک بتواند در سیاست شرکت در مورد ماهیت تجارت یا نحوه انجام تجارت تأثیر بگذارد.[3]
وی گفت: "در صورت عدم وجود حالت های به اندازه کافی ایمن سرمایه گذاری واقعی تقسیم سود ، بازارهای سهام یک جایگزین مهم سرمایه گذاری را نشان می دهند که نزدیک به ایده آل سرمایه گذاری سود و از دست دادن اسلامی است. حكومت آنها هم سرمایه گذاران انفرادی و هم مؤسسات مالی اسلامی را به سمت سایر شیوه های بازده ثابت سرمایه گذاری و اجاره نامه های مالی كه نزدیک به همان روشهای قدیمی تأمین مالی بدهی هستند ، تحت یك اصطلاحات متفاوت سوق می دهد. در حقیقت ، این یک پیشرفت ناگوار است که منجر به تغییر تمرکز در بانکداری اسلامی از سرمایه گذاری مبتنی بر سود شده و باعث ظهور تأمین اعتبار و ابزارهای مبتنی بر سود می شود. "[4]
شرکت های ذکر شده و صندوق های متقابل با هدف جلوگیری از دستکاری حسابداری و سوء استفاده های مالی ، توسط مقامات از نزدیک مورد بررسی و تنظیم قرار می گیرند و از این طریق به سرمایه گذاران عادی از یک حمایت معقول در برابر تقلب اطمینان می دهند - چیزی که او نمی تواند امیدوار باشد برای سرمایه گذاری های خود به خود اطمینان دهدوادبنابراین یک عنصر قوی از ماسله (منافع عمومی) در اجازه سرمایه گذاری سهام در زیر شری وجود دارد [آه ، به شرط اینکه ماهیت تجارت و نحوه انجام آن به گونه ای باشد که حتی در صورت وجود نقض شریدر حد مشخصی نگهداری می شود. این مجوز می تواند به دلیل عدم وجود گزینه های سرمایه گذاری اسلامی به اندازه کافی شایع و معتبر در محیط داده شده باشد.[5]
"صندوق های سهام عدالت یا صندوق های متقابل مبتنی بر سهام ، مؤسسات مالی هستند که سرمایه گذاری های مردم را در برابر واحدهای صندوق خود بسیج می کنند و تمام این صندوق ها را در سهام سهام ذکر شده سرمایه گذاری می کنند. پس از آن ، آنها روزانه NAV (ارزش دارایی خالص) واحدهای صندوق را محاسبه می کنند و ممکن است به سرمایه گذاران اجازه دهند تا از صندوق یا اطراف NAV خارج شوند یا وارد صندوق شوند. صندوق ممکن است سود سهام را به صورت دوره ای اعلام کند و حتی خود را در یک مرحله خاص نقدینگی کند و بر اساس ارزش نهایی تجزیه واحدها ، سرمایه گذاران را پرداخت کند. هزینه های این صندوق و پاداش صندوق صندوق از درآمد صندوق کسر می شود. یک واحد صندوق متقابل از این رو از نزدیک به یک سهم سهام نزدیک است ، زیرا این امر نیز تضمین کننده بازده ثابت به سرمایه گذاران یا اطمینان از بازده هر بخشی از سرمایه گذاری اولیه نیست. "[6] defray
"علاوه بر این ، این سرمایه گذاران را به علی رغم یک سرمایه گذاری متوسط ، به سود یک سبد سرمایه گذاری متنوع و خدمات مشاوره سرمایه گذاری متخصص می دهد. نکته منفی برای او از دیدگاه اسلامی این است که سرمایه گذاری وی به سهام زیادی از شرکت های مشغول مشاغل مختلف و با انواع مختلف مالی می رود ، در انتخاب وی هیچ کنترلی ندارد ، مگر به میزان پیشنهادسند صندوق سیاست سرمایه گذاری صندوق را تعریف می کند. "[7]
"بنابراین ، گرچه سرمایه گذار به طور عادی می تواند اطمینان حاصل کند (با انتخاب صندوق مناسب) که پول وی فقط در سهام سرمایه گذاری می شود یا بیش از حد سرمایه گذاری می شود ، اما نمی تواند مطمئن باشد که تمام شرکت هایی که پول وی در آن می رود در مشاغل مجاز یا ساختارهای مالی است کهشریعت سازگار هستند. "[8]
اقتصاددانان اسلامی و کارشناسان مالی معتقدند که در صورت رعایت شرایط، سرمایه گذاری در بورس قانونی است. هر گونه درآمدی که از چنین سرمایه گذاری هایی حاصل شود حلال خواهد بود. منطق پشت این استدلال این است که وقتی کسی سهام یک شرکت را میخرد، در واقع سهامدار میشود و در نتیجه شریک تجارت میشود. بنابراین، این ترتیب شبیه به مفهوم اسلامی مشارکه است. با این حال، یکسری شرایط وجود دارد که قبل از اجازه سرمایه گذاری در سهام، باید رعایت شود. برای شروع، باید مطمئن بود که تجارت شرکت/شرکت ارائه دهنده سهام باید حلال باشد. علاوه بر این، علمای شریعت پارامترهای مالی خاصی را برای انتخاب سهام ایجاد کرده اند. اینها عمدتاً به ساختار سرمایه شرکت مربوط می شود. هدف از این معیارها تعیین میزان دخالت ربا (علاقه) و غرر (عدم اطمینان) در تجارت کلی شرکت است.»[9]
«باید در نظر داشت که این معیارها حاصل علم فقهی نوین (اجتهاد) است و از این رو باید آن را نمایانگر وضعیت فعلی تفکر در این موضوع دانست. به این ترتیب، آنها حداکثر سطوح تحمل را نشان می دهند و نه آخرین کلمه را در مورد موضوع. به طور خلاصه، اگر سرمایهگذار مسلمان در فکر سرمایهگذاری در بورس است، نه تنها باید مراقب سودآوری باشد، بلکه باید مراقب رعایت شرع نیز باشد. اینها را می توان با نگاهی به ماهیت تجارت، درصد درآمد حاصل از بهره و سلامت مالی شرکت انجام داد. در حالی که تعدادی ابزار در دسترس برای کمک به درک سلامت مالی یک شرکت وجود دارد، تعداد زیادی وجود ندارد که بتواند سرمایه گذار را در تعیین انطباق شرعی سهام راهنمایی کند. پیروی از الگوهای غربالگری ممکن است در تعیین انطباق شرعی سهام مفید باشد.»[10]
به گفته عثمانی و عبدالله: [11]
برای ایجاد بورس اسلامی، درک نقش بورس در رشد اقتصادی و پاسخگویی به خواسته های شریعت بسیار مهم است. قاعده جهانی اسلام برای معاملات نشان می دهد که معامله نه تنها جایز است، بلکه به عنوان عبادت نیز جایز است، بلکه با این شرط که از هرگونه ربا، المیصری، الغرار، کنترل قیمت، احتکار، اطلاعات نادرست و نادرست باشد. اجباررفتار اخلاقی در بازار اسلامی با کیفیت امان، راستگویی، همکاری و دوری از حسادت و تقلب تضمین می شود.
به طور کلی ، شرکت سهم در شریعت اسلامی قانونی است به این معنا که مانند مشاغل مشارکت یا قراردادهای موداربه است که در اسلام مجاز است. فقهای سنتی در مورد مجاز بودن قراردادهای مشارکت و قراردادهای Mudarabah توافق کردند. علاوه بر این ، هیچ ممنوعیتی در ایجاد یک شرکت سهم یا یک شرکت مشارکت وجود ندارد. در حالی که یک سهم مشترک در شریعت مجاز است ، سهم ترجیحی مجاز نیست زیرا این یک تجارت مشارکت نیست زیرا دارندگان سهام حق رأی ندارند. این بدان معناست که آنها شرکای شرکت نیستند. علاوه بر این ، پول اضافی که سهامداران ترجیحی دریافت می کنند دقیقاً مانند RIBA است زیرا آنها بدون به اشتراک گذاشتن خطر سود و زیان ، آن را می گیرند.
فروش سهم مشترک مانند فروش بخشی از سرمایه شرکت است. بنابراین ، طبق اکثر دانشمندان قانونی است. آنها استدلال می کنند که یک سهم دارایی شخصی است ، بنابراین او حق فروش یا وام را دارد تا زمانی که به سایر دارندگان سهم آسیب نرساند. این ماده حاوی الغار نیست ، زیرا قیمت در هنگام خرید آن با توجه به بازار موجود تعیین می شود.(مبارک ، 2005 ، ص 184) فروش کوتاه در شریك معتبر نیست زیرا مانند قمار و تقلب خریدار است زیرا فروشنده محصولی را كه وام می گیرد می فروشد اما او آن را ندارد. با این حال ، اگر سرمایه گذار سهام را از کارگزار خریداری کند و پس از آن آن را بفروشد ، پس در شریعت مجاز است. اگرچه معاملات حاشیه ای ظاهراً در اسلام مجاز نیست ، زیرا این قرارداد شامل RIBA است ، جایی برای اعتبار دادن به وام به سرمایه گذار بدون بهره وجود دارد یا اینکه کارگزار در مورد Mudarabah [= تقسیم سود و ضرر] با سرمایه گذار موافقت می کند. واد"
به گفته الدین و حسن (2007)، کسب سهام شرکت در بخش بزرگی از قرن بیستم مورد تردید بسیاری از علمای شریعت قرار گرفت. مناقشه حقوقدانان اولیه در مورد مشروعیت شرکت مدرن در نوشته های دهه 1980 در مورد نظریه بورس اوراق بهادار اسلامی، زمانی که این مفهوم در مرحله نوزادی بود، منعکس شده است. شرکت مدرن با مفهوم حقوقی معتبر شرکت (شاریکا) یا تضامنی از نظر دو ویژگی اصلی متفاوت است: مسئولیت محدود سهامداران و ابدیت مفروض شرکت که در هر مقطع زمانی وجود قانونی آن را مستقل از گروه خاصی می کند. از سهامدارانمسئولیت محدود سهامداران را از هر گونه تعهدی نسبت به بدهی های شرکت بیش از مبلغ سهام خود مبرا می کند. همچنین این امکان را فراهم می کند که یک شرکت به طور نامحدود به بقای خود ادامه دهد در حالی که اسلام و سفته بازی در سهام بورس ممکن است دائماً دست به دست شود. در مقابل، شکل حقوقی شرکت نمی تواند مستقل از شرکای اصلی که باید در قبال بدهی شرکت مسئولیت کامل داشته باشند، وجود داشته باشد.[12]
الدین و حسن خاطرنشان میکنند: «این مناقشه در اوایل دهه 1990، زمانی که افزایشی در صندوقهای سهام بینالمللی که دارای گواهی شرعی بودند، وارد بازارهای مالی اسلامی شد، در نهایت حل شد، یا بهطور دقیقتر منسوخ شد. اواخر دهه 1990 شاهد ایجاد شاخصهای بینالمللی ممیزی شده شرعی، یعنی اسلامی داو جونز و اسلامی FTSE بود. به طور ساده، حسابرسی شرعی بین المللی یک فرآیند غربالگری با هدف تشکیل سبدهای سرمایه گذاری از سهام عادی شرکت های بین المللی فهرست شده است که به طور ایده آل سه معیار اساسی را برآورده می کند: زمینه قانونی فعالیت اقتصادی، معاملات بدون بهره در دارایی ها و بدهی ها، وتسلط بر دارایی های واقعیبنابراین یک شرکت نباید در تولید کالاهای نامشروع مانند گوشت خوک و نوشیدنی های الکلی مشغول باشد. نباید با تامین مالی با نرخ بهره به عنوان ابزاری برای اهرم سازی ساختار سرمایه خود از طریق بدهی های بدهی ثابت یا ایجاد درآمد بهره از اوراق بهادار سرمایه گذاری برخورد کند. و از آنجایی که سهام یک شرکت نشان دهنده حقوق صاحبان سهام در دارایی های آن است، این دومی باید دارایی واقعی باشد، نه پول نقد یا بدهی قابل دریافت، زیرا نمی توان آنها را آزادانه با سودی مانند کالاهای واقعی، املاک و ماشین آلات فروخت. اما از آنجایی که معاملات با نرخ بهره در رویه معمول شرکتهای بینالمللی اجتنابناپذیر است، معیار سختگیرانه تامین مالی بدون بهره برای تحمل درصدهای نسبتاً کوچکی از نسبت بدهی به سهام (مثل 30 درصد) و درصدهای کمتر بهره کاهش یافته است. درآمد در صورت سود شرکت ها (مانند 5 درصد). نقدینگی نقدی و بدهی های دریافتنی تا زمانی که تنها درصد کمی از دارایی های یک شرکت را تشکیل می دهند قابل تحمل هستند (کمتر از 50 درصد می توانند انجام دهند).[13]